امروز رفتم به کالج تا نمره هام رو بگیرم. خوشبختانه همه ی نمره هام بالاتر از 85 درصد بود. اتفاقن امروز تولد یکی از بچه ها هم بود و برای همه کیک آورده بود. خب همه از هم خداحافظی می کردند در حالی که می دانستند از دو روز دیگر ترم بعدی شروع می شود و ممکن است باز هم کلاسی هم باشند.
فردا جلسه ی هیئت امنای سازمان دگرباشان ایرانی (Iranian Railroad for Queer Refugees) یا همان IRQR است و مدیران سازمان از اتاوا و مونتریال به تورنتو آمده اند. قرار است جلسه در دفتر سازمان که به عبارتی همان خانه ی من است برگزار شود و بنابراین باید خرید می کردم. هوا هم سرد شده بود و تا به خانه رسیدم دستانم بی حس شده بود. باید فردا صبح زود هم بیدار شوم و همه چیز را آماده کنم. قرار است که صبحانه را من آماده کنم. تا آخر شب هم باید تمام گزارشات مالی و وضعیت پناهندگان را هم آماده کنم تا بتوانم در جلسه گزارش کامل فعالیت های سازمان در هشت ماه گذشته را ارائه دهم. جلسه از یازده صبح تا شش بعدازظهر ادامه خواهد داشت و بعد از آن در رستوران سنتی شهرزاد شام خواهیم خورد. جای همه ی شما خالی و به امید موفقیت برای همه از جمله من.
[…] آرشام پارسی: صفحه ی چهارم دفترچه ام لینک به منبع […]