امروز استانبول را به مقصد وان ترک کردیم. وقتی به فرودگاه وان رسیدم بوی خاک در فضا را به خوبی می توانستم حس کنم. همه جا خاک بود و تا اصلا نمی توانستم تحمل کنم. فرزان در فرودگاه منتظر ما بود و به اتفاق به هتل جای که یکی دیگر از دوستان کانادایی منتظر ما بود رفتیم. با چندین نفر ملاقات کردیم و شب که به خانه ی برگشتم تا صبح بیدار ماندیم و از همه جا حرف زدیم. دوستان و همخانه های فرزان بهایی بودند و همه من را می شناختند و بالطبع بحث بر سر دگرباشان بود نه بهائیان.
فردا قرار است جایی برم که پنج سال پیش از آنجا آمدم
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟